فرهنگ جبهه

در شب های عملیات بچه ها کارهای یواشکی انجام می دادند برای ثواب مضاعف بیشتر یادم است در شب عملیات کربلای پنج دید م که یکی از بچه ها سر کوله پشتی رزمندگان می رفت و چیزی را از داخل آنها بر می داشت. خودم را به خواب زدم بالای سر من آمد و دست در داخل کوله پشتی من کرد و عرق گیرم را برداشت مچش را گرفتم شهید غیاثی بود گفت تو رو به خدا آبروم نبر بچه ها خسته اند من لباس هایشان را می شویم تا موقع پوشیدن بوی عرق اذیتشان نکند و منم ثوابی برده باشم . البته برعکسش نیز وجود داشت. مثلا من بعضی روزها می دیدم جورابم گم شده و سه روز بعد کثیف پیدا می شد که یکی از بچه ها میگفت حلال کن من صبح ها بلند میشم هر جورابی را که ببینم تمیز است همان را می پوشم . در جبهه فضا خیلی بی ریا و رفاقتی بود وروحیه شادابی در میان رزمندگان موج می زد.

.